نسیم و گل
آمده ام بازتاي بهار ببينم
محو تماشا برابرت بشينم
گاه چو برقي به خرمن تو در افتم
گاه چو نسيمي گلت ز شاخه بچينم
غارتي بوسه بوده ام من و ديريست
كان گل سرخ درشت را به كمينم
چشم بو توفان عشق داده – تو ايني
عاشق توفان چشم دوست – من اينم
تا نظرم از همه بلندترين اين است
من چه كنم كز همه تورا نگزينم؟
داو نخستين به نقد جان زده ام من
عاشقم آري من و پاك باز ترينم
در سفر انقراض سلسله عشق
از جرس خسته. باز پسينم
نظرات شما عزیزان: